یکی اون بیرون به فکرته!!باور کن!

❃ نَظَرَ مِن بابِ افتعال❃

۲۶ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

یه چیز خیلی جالب و باحال...

امروز با اینکه فردا امتحان درسی که ازش متنفرم(جغرافی)رو دارم ولی واستون یه چیز خیلی جالب و بدرد بخور گذاشتم.به درد خودم خورد.حالا انشاالله(صد در صد)به درد شما هم بخوره...

این حدیث شصت و هشتم از کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق (رحمه الله علیه)هست که واقعا جالبه .من با این حدیث خیلی چیزا دستگیرم شد.شما بخونیدش ببینید دستگیر شما هم میشه؟

حدیث شصت و هشتم‏

عبد العظیم حسنى گفت:

بر آقا و سیّدم، علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر صادق علیهم السّلام وارد شدم. هنگامى که آن حضرت مرا دید فرمود:

آفرین بر تو اى ابا القاسم، تو از اولیاى حقیقى ما هستى. عرض کردم: اى پسر رسول خدا، مى‏خواهم دینم را بر شما عرضه کنم که اگر پسندیدید بر آن ثابت بمانم تا خداوند عزّ و جلّ را ملاقات نمایم.

امام علیه السّلام فرمود: اى ابا القاسم، [عقایدت را] عرضه بدار. گفتم:

عقیده دارم که خدا یکى است و مثل و مانندى ندارد، بیرون از حدّ ابطال  و حدّ تشبیه  است، جسم نیست و صورت و عرض و جوهر ندارد، بلکه او ایجادکننده اجسام، صورتگر صورتها، آفریننده عرضها و جوهرهاست،

او پروردگار همه چیز است و مالک و خالق و پدید آورنده آنهاست، حکیمى است که کار زشت انجام نمى‏دهد و در آنچه باید انجام دهد، اخلال نمى‏کند.

عقیده دارم که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده او و خاتم پیامبران است و بعد از او تا روز قیامت، هیچ پیامبرى نخواهد آمد.

معتقدم شریعت (دین) او پایان دهنده تمام ادیان و شرایع است و بعد از آن تا روز قیامت هیچ دینى نخواهد بود.

عقیده دارم امام و جانشین و صاحب اختیار بعد از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام است. سپس حسن و حسین، على پسر حسین، محمّد پسر على، جعفر پسر محمّد، موسى پسر جعفر، على پسر موسى، محمّد پسر على علیهم السّلام و آنگاه تو، اى آقاى من.

امام هادى علیه السّلام فرمود: و بعد از من، حسن پسرم. و چه [بد] حالى مردم با جانشین بعد از او خواهند داشت؟! عرض کردم: چرا حال مردم این گونه خواهد بود؟

فرمود: زیرا او را نمى‏بینند و جایز نیست نامش را بر زبان آورند تا زمانى که خروج کند و زمین را از عدل و داد پر کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.

عرض کردم: اقرار مى‏کنم و عقیده دارم که دوست آنها، دوست خدا و دشمن آنها، دشمن خدا، و اطاعت از آنها، اطاعت از خدا، و نافرمانى آنها، نافرمانى خداست. و معتقدم معراج، حقّ است. سؤال در قبر، حقّ است. بهشت و دوزخ، حقّ است.

صراط و میزان، حقّ است. عقیده دارم قیامت، که شکّى در آن نیست، خواهد آمد و خداوند مردگان را از گورها برمى‏انگیزد. نیز معتقدم که واجبات بعد از ولایت، نماز، زکات، روزه، حجّ، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، و [رعایت‏] حقوق پدر و مادر است. و [در خاتمه‏] نیز عرض کردم: این [عقاید] دین و مذهب و باورهاى من است که شما را بر آن آگاه کردم.

سپس حضرت علىّ بن محمّد علیهما السّلام فرمود: اى ابا القاسم، به خدا سوگند، این [عقاید] دین خداست که آن را براى بندگانش پسندیده است، پس بر آن ثابت قدم باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت به سخن حقّ [عقیده بر ولایت اهل بیت علیهم السّلام‏] ثابت بدارد.

   صفات الشیعه-ترجمه توحیدى، ص: 125-127

 

حدیث ش

۲۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۴۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

چهار کتب اصلی شیعه...

چهار کتاب اصلی حدیثی شیعه (کتب اربعه)

«کتب اربعه» یا «اصول اربعه» عنوان چهار کتاب مهم حدیثى شیعه است. از این کتابها در اصطلاح عالمان متأخر با عنوان «جوامع حدیثى متقدم» یا «جوامع اولیه» نیز یاد شده است. این چهار کتاب عبارت‏اند از:
 
1. الکافى، نوشته‌ی محمد بن یعقوب کلینى (متوفاى ۳۲۹ق)؛
۲٫ مَن لا یَحضُرُهُ الفَقِیه، تألیف محمدبن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق (متوفاى ۳۸۱ق)؛
۳٫ تهذیب الاحکام ، نوشته‌ی محمد بن حسن طوسى، معروف به شیخ الطائفه (متوفاى ۴۶۰ق).
۴٫ الاستبصار فِیمَا اختُلف مِن الاخبار ، تألیف شیخ الطائفه
 
این کتابها شامل ۴۶۷۷۵ حدیث است که کافى با ۱۸۵۴۳ حدیث، مفصل‏ترین، و استبصار با ۶۴۳۷ حدیث مختصرترین آنها است.
نزدیکى دوران زندگی نویسندگان این چهار کتاب به عصر امامان معصوم – که درود خدا بر آنان باد – ؛ شخصیت علمى و آگاهى گسترده آنان از احادیث؛ شیوه فصل بندی احادیث و جامعیت کتابهاى فراهم آمده، ارزش و اعتبارى ویژه، در مقایسه با سایر آثار روایى، به آنها بخشیده است، به گونه‏اى که عالمان شیعه از آغاز تاکنون شروح بسیارى بر آنها نوشته‏اند. 

اینو گذاشتم تا اگر از ما بچه شیعه ها اینو بپرسن،بتونیم جواب بدیم!!!

۲۲ دی ۹۱ ، ۱۸:۲۳ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

چه دنیای عجیبی است...

چه دنیای عجیبی است

همه ز هم گله دارند

همه زهم گله مند اند

ولی چرا،داند خداوندم!

من ندانم که چرا اشک چشمانم در آید

از فلانی و فلانی

همه شان غرق گله،غرق آزار و اذیت

و در این عنوانها

منم آزرده  خاطر،منم لبریز اشک و درد قلب

چه دنیای عجیبی است!

بابت کار نکرده

عذابت می دهند

و تو،در این مطلب

درد قلب کم،درد سینه داری

چه دنیای عجیبی است

در این دنیای سرشار از عجایب

آدم های خیمه شب بازی ،قلت چندان ندارند

کم نیستنند

عجیب عجیب اند و عجایب همه بس

در دل های پر عجب شان لانه کرده

عجیب نیست که در این دنیای عجایب

من بگویم که چرا این عجایب بس عجیب اند

بگذریم از این عجایب

این عجیب است که آدم گرفتار عجایب بشود

بهتر است در پیچ عجیب

از عجایب و عجیبی هاعجیب، فاصله گیریم

آی انسان عجیب الخلقه

نکنی کار عجیبی

که جهنم پر عجایب بشود در عجب تو...

این عجایب بس خوب و بس افتضاح است

عجایب ،همه خوبند اگر باشی عجیب درگه پروردگار...

پس بشو عاقل عجیب

عاقل عجیبی که عجایب بر او غبطه خورند...

عجایب همه گرفتار عجب

تو نتوانی که شوی شمارنده اعجاب...

شاعر:خودم!!

۲۲ دی ۹۱ ، ۱۸:۱۹ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

امروز...

امروز حالم بس گرفته بود.خیلی بده که حالت گرفته باشه و نتونی خوبش کنی.

۲۱ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

می دونید چیه؟

می دونید چیه؟می دونید من چه خواننده ای رو بیشتر از همه دوست دارم؟

بله درست حدس زدید.

Just yeganeh

بله.من یه جاستی هستم.یه جاستی که فقط از میون اون همه خواننده محسن یگانه رو دوست داره.

شعر های محسن و آلبوم جدیدش باعث شد که من به دوستم که بی نهایت عاشقشم

(یعنی مبینا)برسم.از همین جا می گم:محسن دوستت دارم!!!

۲۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

واقعه ای بس سترگ!

بسم رب الکتاب المبین

کم کم داریم به آخر ماه سنگین صفر نزدیک می شویم.هرسال در ماه صفر،ترسم این است که نکند اتفاق ناگواری اتفاق بیفتد.اما خدا را صدها هزار مرتبه تا این لحضه اتفاق بدی نیفتاده است.حالا که ماه غم و غصه و فراق و جدایی رو به اتمام است بگذارید خاطره ای بس عجیب و شگفت آور از اواخر ماه محرم و اوایل ماه صفر همین امسال برایتان تعریف کنم.

اوایل ماه محرم بود که در مدرسه هر صبح مجلس سوگواری سید الشهداءعلیه الصلاه و السلام برپا بود.من و همه ی دوستانم در آن شرکت داشتیم.من اما بر خلاف سالهای گذشته،حتی قطره ای اشک از چشمانم برای سید الشهدا و باقی شهدای دشت نینوا نیامد.سنگین شده بودم.خیلی سنگین.در مجلس امام شهیدمان،به حال خودم گریه می کردم.گریه می کردم که چرا منی که وجودم از عشق ایشان سرشار است،گریه ام نمی آید؟حتما شنیده اید که چه ثواب و اجر سترگی در مرثیه و اشک ایشان قرار دارد.من اما نه به خاطر این اجر عظیم،بلکه به دلیل این غصه ی بسیار شدید می خوردم که چرا محبت ام نسبت به اهل بیت ائمه ی اطها علیه الصلاه و سلام کم شده است.حتما شنیده اید که قرائت سوره ی واقعه،محبت نسبت به امیر المومنین علیه السلام و الصلاه و زیتون ،محبت نسبت به سید الشهداء علیه السلام را زیاد می کند.کردم.هر چه را می دانستم کردم.اما نشد.چشمه ی اشکم خشکیده بود.به واسطه ی نیامدن اشک چشمانم،دانستم که گناه با گریه ی بر سید الشهداء رابطه ی عکس دارد.فهمیدم.آنچه را باید می فهمیدم،فهمیدم.حال باید چه می کردم؟آیا خداوند کریم،من را مورد لطف و رحمت خویش قرار می داد؟در همین وبلاگ بود که نوشتم،هرکه اشک چشم می خواهد،بگوید و بگیرد.اما من چه؟تا این که آن اتفاق سراسر شگفتی در روز ششم محرم الحرام افتاد.

ادامه مطلب...
۲۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...