امروز کمی سخت شد...
احساسم جوری شده که نمی تونم تشخیص بدم الآن چه حسی دارم...
گاهی عشق و گاهی نفرت و گاهی بی خیالی و گاهی سرزنش...
خیلی سخت شده...
.
امروز بعد از کلاس دوم ، احساس خوبی نداشتم...
گرفته و غمگین بودم...این چند وقته احساس ضعف می کردم...حتی خیلی گریه کردم...
.
بعد از کلاس سوم ، دل رو زدم به دریا هندزفری رو گذاشتم توی گوشم و مسیر ته به سر دانشگاه رو پیاده طی کردم که حدود 45 دقیقه طول کشید تازه با تند راه رفتن من...
.
آهنگ "وفا" رو گوش می دادم...
خیلی فکر کردم...
به ناکامی ها...
یاد این شعر افتادم :
"مرد برای هضم دلتنگی هاش ، گریه نمی کنه ! قدم می زنه"
راه رفتم و فکر کردم...
در نهایت وقتی رسیدم پایین ، پاهام تاول زده بود و خیلی می سوخت :(
هنوزم می سوزه...
دیگه راه رفتن برام سخت شده بود...
راستی! چرا من انقدر ضعیف شدم؟!
آیا این قدرت رو دارم که این ضعف رو برطرف کنم؟!
توکل به خدا