یکی اون بیرون به فکرته!!باور کن!

❃ نَظَرَ مِن بابِ افتعال❃

۵ مطلب با موضوع «دلنوشته امام زمانی» ثبت شده است

جمعه نوشت...

"بسم ربّ الامام المنصور"


و باز هم گذشت نیمه شعبان از این عمرمان و آمد جمعه ی منحصر به شما...

باز هم گذشت و ما چه شدیم؟؟

باز هم گذشت نیامد ندای حق"انا بقیه الله فی ارضه"

و همه ی اینها جز به اعمال ما نبود...

اهل بداع است ظهور شما اما...

اما متذکر نمی شویم...

نمی شویم...

اللهم عجل لولیک الفرج...الهی آمین...

۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۳:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

هو الغریب الطرید الوحید...

"بسم ربِّ الامام المنصور"

حدیثِ امامِ دربندِ[1] خلفای عباسی را شنیدیم که در وصف حال کنونی تان می گفتند؛در همان حال هم همگان سودای غریبی شما را داشتند ای پدر...

فرمودند:

«هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله، الموتور بابیه».[2][3]

من اما اشک چشمانم سرازیر شود؟؟بگریم از برای اینهمه محنت و رنج؟از زندان خلفای عباسی نه!از زندان و سیاهچاله های خودمان...از گناه هایی که کردیم از برای بستن دستان پرتوان تان...

از بستن آن دست ها بگریم که به توان خدایی اش و خون حیدری در رگ هایش در خیبری را از جا تواند کند؟؟...

زبان قاصر است از گفتن اینهمه ظلم...

ادعای شیعه اثنی عشری مان گوش عالم و آدم را کرکرده است اما...

دستانتان را بسته ایم و از این سو به آن سو شما را میکشیم با گناهان صغیره و کبیره مان...

بر آن قلب نازنین تان خنجر گناه فرو میکنیم و...

آه از این همه بی وفایی...آه...

فقط خدا میتواند تسلی دل شما باشد یابن رسول الله...یابن صدّیقة طاهره...یابن امیرالمومنین و بن سیّد الوصیین...

آری...فقط خدا تسلی دل شماست...چرا که در دعای مشلول میخوانیم:

"یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ طَریدٍ"

اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر طرد شده

 

اینهم از جمعه ما...این نیز گذشت..

واااااای بر ما که با اینهمه ادعای دروغ بر خوب بودن خود و اطرافیان مان سر را راحت بر بالشت میگذاریم...

چرا که خوبانِ عالم هنوز 313 تن هم نشده اند...وااااای بر دروغ گویی مان....وااااااااای

ــــــــــــــــــ

پ.ن:اللهم عجل لولیک الغریب الطرید الفرج...الهی آمین





[1] امام موسی کاظم علیه السلام

[2] «او امام غریب، تنها، دور از وطن، و غائب از دیدگان کسان خویش است که خون پدرش را می‏گیرد»

[3] کمال الدین، ص 361.

 

۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

اُتوپیا...

بسم ربِّ الامام المنصور

ای که بی تو اُتوپیا(1)یِ من نه رنگی دارد و نه بویی...
رنگی نیست...خاکستری محض است!!
مگر می شود آرمان شهر چُنین باشد؟؟!!
مدینه فاضله ی من یک کاراکتر بیشتر ندارد و آن تویی...
حال بدون حضور تو،چگونه معنا یابد اُتوپیایِ من؟؟!!
در پی آن،وقتی که خورشید طلوع کند،زوالی نیست...
غروبی از پی آن نیست...
آنجا و آن موقع فقط و فقط روشن است و بس...
نورانی است از نور تو...
الهی!یا ربَّ نّور العظیم!!
بحقِّ نّور العظیم،روشن کن چراغ آرمان شهرمان را...
به برکت ظهور نور العظیم...
الهی آمین یا ربّ العالمین...
_______________
1.آرمان شهر،مدینه فاضله،شهر آرزوها

۰۸ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

معرفتِ با احساس!!

بسم ربِّ الامام المنصور

برای من خواندن اینکه شن ساحل ها نرم است کافی نیست:میخواهم پای برهنه ام این نرمی را حس کند .معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد،برای من بیهوده است...

آندره ژید

معرفت تو،با احساس کردن محبّتت قابل لمس است...

معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد،برای من بیهوده است ای پدر...

حدیثِ:

"هر کس بمیرد و معرفتِ امام زمانِ خود را نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است."

را شنیده ام...

چگونه توان تو را بدون احساس کردنت شناخت؟؟!!

از نظر من،چُنین چیزی میسر نیست!!!

حقا که حرف "آندره ژید" بسیار بر مذاق ما خوش آمد...

معرفت،بی احساس مفهومی ندارد...

و این همان معرفت اصلی است جدای از دانستن بیوگرافی!!!

معرفت،یعنی آگاه شدن دل به فرد...

همان معرفت است که مَوِدَّت را آشکار سازد و ما را به اطاعت محض واگذارد...!!!

اللهمّ اعرفنا حجّتک صاحب العصر والزّمان

اللهم عجّل لولیّک الفرج...الهی آمین یا رئوف و یا رحیم...

۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۲۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

من و آهنگ چاوُشی و تفکر برای امام..

بسم ربِّ الامام المنصور

حالم عجیب است...

آلبوم جدید چاوشی را داخل دستگاهِ پخش کننده موزیکِ ماشین قرار می دهم...

تراک 4 را انتخاب کرده و صدا را زیادتر میکنم...

نگار تازه خیز من

کجایی آی کجایی؟

به چشمام سرمه ریز من

کجایی آی کجایی؟

 

به اینجای موسیقی که میرسد،ناگهان یاد چیزی می افتم...

صبح قبل از رفتن به سرِ کار پس از ادای نماز صبح ،دعای عهد را زمزمه می کردم:

اللهم ارنی الطلعة الرّشیده

والغرّة الحمیده

واکحُل ناظِری بنظرة منّی الیه[1]

و عجّل فرجه

و...

همان واکحُل ناظری را که خواندم،چه برایم خوشایند بود...

یادم می آید که جایی خواندم در روایتی که:

سرمه باعث افزایش نور چشم می شود...

اگر قرار بر این است که نوری بر دیدگان ما باشد،چه بسا بهترین نور همان نور وصال یار باشد...

نورِ وصالِ نور باشد...

الله اکبر از عظمت و شفقت و مهربانی امام عصر...

عجبا از مقتدر ،در عین حال مظلوم بودن امام عصر...

خدایا!

در این زمانه ی نیرنگ و ریا و تزویر،اگر تو به فریادمان نرسی،کسی نتواند رسد...

اگر تو برایمان نخواهی که جزو ناصران حقیقی حضرت باشیم،قطعا از خاسرین همان عصر خواهیم شد...[2]

پروردگارا!

به قطع زمانی که پسرِنوح درحال غرق شدن در دریای عذاب تو بود،نوحِ نبی ندا بر آورد که:

خدایا او پسر من است...

و تو فرمودی:

ای نوح او حقیقتاً از کسان تو نیست...او عملی ناصالح است...

یا ربّی و مولای...

اگر تو برایم هدایت و اطاعت نخواهی،چه کسی خواهد؟

اگر تو برایم سعادت و رستگاری نخواهی،چه کسی خواهد؟؟

پروردگارا!

ما را از اعمال ناصالح قرار مده..

خداوندا!

ما را از انجام دهندگان به عمل صالح خودت بگُمار...

ای سرپرست من!

به تحقیق که زمانه،پایانِ زمانه است...

پیروز شدن در میدانِ نبردِ حق علیه باطل،در این عصر،جز بر پایه ی حمایت و اطاعت از امام عصر نیست...

و اطاعت و حمایت میسِر نشود جز بر پایه ی معرفت...

خداوندا!

تو خود کمک مان کن تا از یاوران حضرتش باشیم و بر خود بجنبیم برای نصرت امام عصر و سپس سرمه ی دیدارش را بر چشمان ما بکش...

پروردگارا حجّتت را بر ما بشناسان که اگر نشناسانی،قطعا از دین خود گمراه خواهیم شد...

الهی آمین یا ربّ العالمین

یا رئوف و یا رحیم...

اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین...

 

نگار تازه خیز من

کجایی آی کجایی؟

به چشمام سرمه ریز من

کجایی آی کجایی؟

نفس بر سینه ی عاشق

رسیده آی رسیده

دم مردن عزیز من

کجایی آی کجایی؟

اللهم ارنی طلعة الرشیده

والغرّة الحمیده

واکحُل ناظری بنظرة منی الیه

وعجّل فرجه

و سهّل مخرجه

و اوسع منهجه

واسلک بی محجّجه

و انفذ امره

و اشدد ازره

الهی آمین یا رئوف و یا رحیم یا ربّ العالمین...



[1] و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش... 

[2] والعصر(1)  إِنَّ الانسنَ لَفِى خُسرٍ (2)  إِلا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ تَوَاصوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصوْا بِالصبرِ (3)

۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...