"بسم ربِّ الامام المنصور"

حدیثِ امامِ دربندِ[1] خلفای عباسی را شنیدیم که در وصف حال کنونی تان می گفتند؛در همان حال هم همگان سودای غریبی شما را داشتند ای پدر...

فرمودند:

«هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله، الموتور بابیه».[2][3]

من اما اشک چشمانم سرازیر شود؟؟بگریم از برای اینهمه محنت و رنج؟از زندان خلفای عباسی نه!از زندان و سیاهچاله های خودمان...از گناه هایی که کردیم از برای بستن دستان پرتوان تان...

از بستن آن دست ها بگریم که به توان خدایی اش و خون حیدری در رگ هایش در خیبری را از جا تواند کند؟؟...

زبان قاصر است از گفتن اینهمه ظلم...

ادعای شیعه اثنی عشری مان گوش عالم و آدم را کرکرده است اما...

دستانتان را بسته ایم و از این سو به آن سو شما را میکشیم با گناهان صغیره و کبیره مان...

بر آن قلب نازنین تان خنجر گناه فرو میکنیم و...

آه از این همه بی وفایی...آه...

فقط خدا میتواند تسلی دل شما باشد یابن رسول الله...یابن صدّیقة طاهره...یابن امیرالمومنین و بن سیّد الوصیین...

آری...فقط خدا تسلی دل شماست...چرا که در دعای مشلول میخوانیم:

"یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ طَریدٍ"

اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر طرد شده

 

اینهم از جمعه ما...این نیز گذشت..

واااااای بر ما که با اینهمه ادعای دروغ بر خوب بودن خود و اطرافیان مان سر را راحت بر بالشت میگذاریم...

چرا که خوبانِ عالم هنوز 313 تن هم نشده اند...وااااای بر دروغ گویی مان....وااااااااای

ــــــــــــــــــ

پ.ن:اللهم عجل لولیک الغریب الطرید الفرج...الهی آمین





[1] امام موسی کاظم علیه السلام

[2] «او امام غریب، تنها، دور از وطن، و غائب از دیدگان کسان خویش است که خون پدرش را می‏گیرد»

[3] کمال الدین، ص 361.