مادرم!مادرم نرو....ببین اشک هایم را...نرو....مادرم ببین یتیمی ام را....بیا و رحمی کن بر من....نرو...منت نه بر سر یتیمی من و نرو....آخر من بی تو چه کنم؟؟چگونه موی سپید پدر را ببینم و نگریم؟؟چگونه چشمان از غصه گریانش را ببینم و چیزی نگویم؟؟مادرم  کودک پنج ساله ات را ببین...ببین صورتم شکسته شده...ببین داغ یک شبه ات چه با من کرد...مادر نرو...من چگونه بعد تو صورت غم آلود برادر ها را ببینم و چیزی نگویم؟؟
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــادرم نروووووووووووووووووووووووووووووو
خدایا...چرا مادر؟؟به کدامین گناه کشته شد مادر؟؟
وااااااااااااااااای بر ما از دل شکسته ی پدرم علی....وااااااااااای از بغض گلویش که نتواند جلوی حسنین اش بشکندش....وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بر یتیمی ما....واااااااااااااااااای بر ما بعد تو مادر......مادرم بیا و نرو......بیا و به خاطر منِ زینب بمان....بمان مادرم....بمان....بعد تو طاقتی برای ماندن ندارم....ببین خونه سوت و کور است....ببین چشم ها بهاری است....ببین گرد یتیمی بر این خانه ریخته اند....ببین پدرم بی تو چه شده....مادرم بیا و نرو....بیا و ما را تنها نگذار....مــــــــــــــــــــــــــــــــــادرم بیا و نرو.....ای کاش زیر در من بودم....ای کاش میخ در در پهلوی ِ منِ خردسال فرو می رفت و داغ تو را من نمی دیدم....
واااااااااااااااااااااااااااااااااای پدرم....موهایش یک شبه سفید شد در فراق تو....مادرم نرووووو