وقتی راننده سرویست که قراره سه و نیم بیاد و نمیاد...
وقتی فقط یک ساعت و خرده ای از سه و نیم گذشته و تو (جلوی مدرسه) ایستاده منتظری
وقتی که انقدر خسته ای که گریه ات می گیره...
وقتی که دلو میزنی به دریا و میگی:جهنم!!!پیاده میرم خونه...
و با صلابت گام هاتو بر میداری و با وجود خستگی از دو تا شهرک عبور میکنی...
و انقدر خسته ای و کیفت سنگین است که کمرت درد میگیرد...
وقتی با تمام سختی میرسی خونه و موقع شستن دست هایت به آینه نگاه میکنی و میبینی که:رنگت پریده و از شدت خستگی چشمانت داره میره...
هیچ وقت ندیدم رنگم بپره...
الان هم تازه رسیدم خونه....الان ساعت 5:15 هستش...
و من خسته ام
:(