به نام خداوندی که تولد در دست اوست

در شامگاه روز 30 تیر،صدای گریه ی نوزادی فضای بیمارستان را پر کرد.

فرزند حضرت زهرا،از ذریّه ی پاک ایشان به دنیا امد...هم نام همان بانو،مادرِ ما ،حضرت زهرا،حضرتِ محدثه...

محدثه جان!

خواهر گل من...چقدر تولد تو من را خوشحال می کند...هر سال با سالگرد تولدت جانی دوباره می گیرم...چون که تو پیش مایی...

21 سال گذشت و من در این سنی که تا به الان با تو هستم،مفتخرم از اینکه خواهری دوست داشتنی و گلی مثل تو دارم...

تو تحفه ی خدایی برای ما...

وجودت در خانه،شادی آفرین است...تو افتخار خانواده و فامیلی...

بارها و بارها به وجودت افتخار کردم عزیزم...

امروز،در سالگرد جشن تولدت،با تمام وجودم می گویم:

محدّثـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه،عاشقتم آبجی گلم...

بوووووووووووس...ایشاالله عروسیت=)

امیدوارم به اندازه ای عمر کنی که بتونی امام زمانت رو درک کرده و معرفت به حق ایشان داشته باشی.....

تو را به خدا می سپارم.....تولدت مبارک...

+امیدوارم به مترجم افکار میمونی!!!نیاز نداشته باشی برای تشکر=)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:نظرات این پست به دست خواهر جونم تایید میشه=)