یکی اون بیرون به فکرته!!باور کن!

❃ نَظَرَ مِن بابِ افتعال❃

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اتفاق» ثبت شده است

هرچه از دوست رسد نکوست!

دیروز بعد از ظهر با خواهرم رفتیم کارواش بعد از یک هفته!!!

کارکن کارواش،ماشینو میسابید!!! به حدی که خودمون گفتیم ماشینو ول کن آقا=)

1 ساعت طول کشید...قشنگ ماشینو سابیدن=)

ماهم قشنگ اومدیم بیرون که یه دفعه سیل از آسمون اومد=)

زیر بارون تو ماشین،زیر باد کولر آهنگ کجایی خواجه امیری واقعا چسبید=)

خلاصه اینکه بارون با ما قرار داد داره...وسط چله تابستون بارون کجا بود=)

اما خب اومد دیگه...سیل بود...سیل!!!

بالاخره رسیدیم خونه...منتظر بودیم که در پارکینگ باز شه...خواهرم شیشه ماشینو نشون داد که ینی:ببین چقدر کثیف شد!!!

یه نگاهی با شیشه کردم و با لبخند بهش گفتم:

هرچه از دوست رسد نکوست!


۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

صد و ده!

دیشب شهادت امیرالمومنین علیه السلام و افضل الصلوة بود...Tuzki Bunny Emoticon

(این یارو! دقیقا مثل خودم عمل میکنه!!)

خیلی جالب بود چون دیشب،عمر وب من به 110 روز رسید

Tuzki Bunny Emoticon

از این اتفاقای ییهویی خوشم میاد

پ.ن1:وب من در ایام فاطمیه در یک روز بارانی در روز چهارشنبه تاسیس شد!


۰۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

چادر خاکی؟؟!!!

امروز فهمیدم که امام زمان چقدر رو چادر تعصب داره...

فقط کافیه ذره ای از چادرت خاکی شه...اونوقته که ....

امام زمان نمیتونه ببینه که چادری دوباره  خاکی شده...سریع عمل میکنه....

من اینو درک کردم...

چادر خاکی...

اصن حرفشو نزن...

فقط نگاه کن به چادر خاکی که چطوری خاک هاشو خودش برات پاک میکنه....

فقط نگاه کن...

۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...