دیروز بعد از ظهر با خواهرم رفتیم کارواش بعد از یک هفته!!!
کارکن کارواش،ماشینو میسابید!!! به حدی که خودمون گفتیم ماشینو ول کن آقا=)
1 ساعت طول کشید...قشنگ ماشینو سابیدن=)
ماهم قشنگ اومدیم بیرون که یه دفعه سیل از آسمون اومد=)
زیر بارون تو ماشین،زیر باد کولر آهنگ کجایی خواجه امیری واقعا چسبید=)
خلاصه اینکه بارون با ما قرار داد داره...وسط چله تابستون بارون کجا بود=)
اما خب اومد دیگه...سیل بود...سیل!!!
بالاخره رسیدیم خونه...منتظر بودیم که در پارکینگ باز شه...خواهرم شیشه ماشینو نشون داد که ینی:ببین چقدر کثیف شد!!!
یه نگاهی با شیشه کردم و با لبخند بهش گفتم:
هرچه از دوست رسد نکوست!