یکی اون بیرون به فکرته!!باور کن!

❃ نَظَرَ مِن بابِ افتعال❃

۵۰۶ مطلب توسط «+مرا لطف تو می باید...» ثبت شده است

ترس از فردا بی معنی است...

آقای من!

شب است...ترس از فردا روز،جانم را می خورد...قلبم را می فشارد...

از زندگی در آینده می ترسم...پس چرا این خوف پایان نمی پذیرد؟؟

وای که چقدر دلم می خواهد از همه ی تعلقات خاطر دست بکشم و بروم...

حین رفتن،حین ساختن قایق چوبی ام زیر لب شعر سهراب را زمزمه کنم:

قایقی خواهم ساخت...

خواهم انداخت به آب...

دور خواهم شد از این خاک غریب...

...

بروم جایی که انسانهای دور و اطرافم را نبینم...زجری نکشم از بودن با آنها...

حرف هایشان،رفتارشان،نگاهشان آزارم ندهد...

بروم و پناه برم بر پدری که آرام جان است...

دست بر دشداشه اش گیرم...چشم هایم را ببندم و فقط گریه کنم...

بگویم:یا ابتا...

خسته ام از مردم...پدرم بگو چه کنم؟؟

از یک سو جهل و حرف مردم به شدت هر چه تمام تر آزار دهنده است و از سوی دیگر نگه داشتن ایمان به شدت سخت...

آقای من!

وقتی خود را با عقایدم می بینم،همیشه این شعر مهمان تفکرم میشود:

"چه انتظار عجیبی!
تو در میان منتظران هم، عزیز من چه غریبی؛
عجیب‌تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت؛
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی؛
فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی..."

ــــــــــــــــــــــــــــــ

در کوچه ای بودم آن شب که یار در همان کوچه بود و به واسطه ی تاریکی دیده ام،ندیدمش که دارد همان شعری را می خواند که من می خوانم...

آنوقت با خود می گویم:

نرسیدیم به نقطه ی مشترکی در این بحث!!!

                                                    یار می گفت:

"چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی؛
فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی..."

من امّا بر خیالم ،حرفش را پوچ گرفتم و شعر را پوچ تر...

در جوابش که گفت:آقا بیا ولی کمی دیرتر...،دلم شکست و گفتم:

"تو در میان منتظران هم، عزیز من چه غریبی؛"

هر دو حرف یکی بود ...فقط دیر و زودش تفاوت داشت...

بحث سر دیر و زود بود...

هنوز هم می گویم:

اللهم عجل لولیک الحجة بن الحسن........حتی تسکنه عرضک طوعا...

به رغبت بنشان ای خداوند بی همتا پدرم را ،همه چیزم را...بر زمین پهناورت که وارث آن فقط و فقط پدر من است...

برسانش...برسانش هر چه زودتر...بلکه به واسطه نزدیک بودن ظهور،بر خود جنبیدنم،حق و سریع باشد با راندمانی بالا...

خداوندا کمک مان کن که چیزهای سطحی ما را از ادامه راه باز ندارند...کمکمان کن تا استرس فردایی را نداشته باشیم که چه ""می شود"" اش دست توست و امضایش دست پدر...

و خداوندا ظهورش نزدیک گردان همراه با سلامتی کامل

آمین یا ربّ العالمین...

 

 

۱۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۲۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
+مرا لطف تو می باید...

مرگ و ایمان...


روی خاک های سرد نشسته بود و به تل خاک پیش رویش چشم دوخته بود...اطرافیانش،همه و همه مشکی پوشیده بودند...همه خط نگاه او را دنبال می کردند...آری به 4 قبر رو به رویش خیره مانده بود...زنان زیر لب با هم پچ پچ می کردند...

ادامه مطلب...
۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

داستانِ ماهِ پشتِ ابرِ سیاهِ ظلمانی...

پستِ خطِ من...

ادامه مطلب...
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

پستی به سبک جدید...

سلام...

پست امروز به سبک جدید نوشته شده به ادامه مطلب برید...


ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۱۴ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

تو کجایی //تو کجایی؟؟؟

عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت

بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

ادامه مطلب...
۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۵۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

زیارت...

دلم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی می خواد برم مشهد...اما دلم جمکران رو هم می خواد...من 7 ساله نرفتم جمکران...یعنی میشه؟؟یعنی طلبیده میشم؟؟

۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

به این آقا بگو: ما هم از طرف اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)ماموریت داریم!!!

به این آقا بگو:

 ما هم از طرف اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)ماموریت داریم!!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــ

ـ

واقعیتش هول شدم...چیزی حدود 10 ماهه میخوام این پست رو بذارم...اما نشد...حالا که داره میشه، ازتون میخوام با اینکه داستان زیاده،ولی بخونیدش...اون وقت می فهمید چقدر ایران برای امام عصر با شیعیانش مهمه...خواهش میکنم کامل بخونیدش....سرسری ازش نگذرید...بسیار مهمه...بسم اللّه:

ادامه مطلب...
۲۸ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۲۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

این پست مال توئه ....فقط مال تو مبینا....

این پست حذف گردید...

۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۴۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

just one house in the world....

۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

مجنونِ بی لیلا...

هیچ می دانی از چه زمانی قوانین دنیا به هم ریخت؟؟از چه زمانی مقدر شد که مجنون دیوانه وار یاد لیلی کند و اما به او نرسد؟؟

"علی، بدون فاطمه هرگز"قانون کلی جهان خلقت بود....شب سوم جمادی الثانی،شبی بود که زیر پا گذاشتن این قانون و گرفتن فاطمة از علی ،اوضاع جهان را بر هم ریخت ...

وقتی حیدر را بی فاطمة کردند،به این فکر نکردند که :علی،بی فاطمة هرگز....

۲۵ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۲۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

شعله ور شد در بهشت...:"(

آتش زدن در و دیوار
شعله ور شد در بهشت    پشت در مادر بهشت
خدا خدا

ادامه مطلب...
۲۴ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

مادرم نروووووووووو....!

مادرم!مادرم نرو....ببین اشک هایم را...نرو....مادرم ببین یتیمی ام را....بیا و رحمی کن بر من....نرو...منت نه بر سر یتیمی من و نرو....آخر من بی تو چه کنم؟؟چگونه موی سپید پدر را ببینم و نگریم؟؟چگونه چشمان از غصه گریانش را ببینم و چیزی نگویم؟؟مادرم  کودک پنج ساله ات را ببین...ببین صورتم شکسته شده...ببین داغ یک شبه ات چه با من کرد...مادر نرو...من چگونه بعد تو صورت غم آلود برادر ها را ببینم و چیزی نگویم؟؟
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــادرم نروووووووووووووووووووووووووووووو
خدایا...چرا مادر؟؟به کدامین گناه کشته شد مادر؟؟
وااااااااااااااااای بر ما از دل شکسته ی پدرم علی....وااااااااااای از بغض گلویش که نتواند جلوی حسنین اش بشکندش....وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بر یتیمی ما....واااااااااااااااااای بر ما بعد تو مادر......مادرم بیا و نرو......بیا و به خاطر منِ زینب بمان....بمان مادرم....بمان....بعد تو طاقتی برای ماندن ندارم....ببین خونه سوت و کور است....ببین چشم ها بهاری است....ببین گرد یتیمی بر این خانه ریخته اند....ببین پدرم بی تو چه شده....مادرم بیا و نرو....بیا و ما را تنها نگذار....مــــــــــــــــــــــــــــــــــادرم بیا و نرو.....ای کاش زیر در من بودم....ای کاش میخ در در پهلوی ِ منِ خردسال فرو می رفت و داغ تو را من نمی دیدم....
واااااااااااااااااااااااااااااااااای پدرم....موهایش یک شبه سفید شد در فراق تو....مادرم نرووووو

۲۴ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

بارون با رایحه گل یاس...

تا حالا دقت کردین که صدای سینه زنی صدای بارون میده؟؟انگار داره بارون می باره....زیر این باران رحمت تو فقط می تونی واسه آسمون شهر دلت بباری اونم با اشکات....اما این شبا،این بارون،دیگه بوی بارون و خاک خیس خورده نمیده...بوی گل یاس میده....

۲۳ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۴۳ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

شهادت به شرط معرفت...!

قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ[1]

بگو(تو ای محمّد) : قطعاً نماز و عبادتم و زندگى کردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانیان است.

 اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ[2]

خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمّد و آل محمد "صلّی اللّه علیه و آله و سلّم" و مرگم را مرگ محمّد "صلّی اللّه علیه و آله و سلّم "و آل محمّد"صلّی اللّه علیه و آله و سلّم "

=

محیا و ممات محمّد و آل محمّد "و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم "===> لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

پس تبعیّت از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حتّی در کیفیّت مرگ و زندگی،همان زندگی و مرگ برای خداست...

ـــــــــــــــــــــ

ــــــــــ

ـ

ادامه مطلب...
۲۲ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۵۸ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

صابرة علی نزول بلائک...

وقتی بلایی نازل میشه،وقتی درد پشت اون بلا خوابیده،تو به نام حضرت مهدی،صبر کن...بدون که اگر دستت هم کبود شد،بدون اگر که انگشتت شکست یا نه اگر هزاران درد داشته باشی،همه ی این ظلم ها،از سیلی مادر و کبودی پهلو و بازوی فاطمة الزهرا شروع شد...از شیون ها و حسرت به دل ماندن امیرالمومنین برای زهرایش در سوم جمادی الثانی آغاز شد...

همه چی شروع شد...ریشه ی ظلم کاشته شد....امام ما تنها شد.......

آه...مادرم.....

۲۱ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۴۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

ببار ای ابر بارونی ببارون

دلم گرفته....می فهمید؟؟گــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرفته....جایی که آسمون خدا میتونه بباره،من نمیتونم بگریم..............

۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

قاصد روزان ابری،داروَگ،کی می رسد باران؟؟

داره بارون میاد...

همیشه با خوندن آیه ی 30 سوره ملک،یاد این قسمت از شعر داروگ نیما می افتم:

قاصد روزان ابری،داروَگ،کی می رسد باران؟؟

خداوندا...

باران رحمتت مشغول باریدنه...پس ماء معین ات کی میرسه؟؟ما منتظر باریدن اوییم...

خداوندا ظهورش نزدیک بگردان....آمین

۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

تغییر...

این آدرسه جدیده....از این به بعد اینجا عاشقانه ما با امام عصره....انشاالله

۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

لطفا از این در وارد این وبلاگ شوید با گفتن یک یا زهراء....

درب خانه ای که زمانی،نیم سوخته بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود...


هیچ دانی دختر خیر البشر از بهر چه امد پشت در؟؟//دید مولایش علی تنها شده!!

خانش محصور دشمنان شده//گفت من که دختر پیغمبرم//پشت این در پیش مرگ حیدرم!! 

 

۲۶ دی ۹۱ ، ۱۳:۵۶ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...

بر فرض مثال...

فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهرگردد،/ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟/باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟/خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟/لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟/پول بی شبهه وسالم زهمه داراییت/داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟/حاضری گوشی همراه توراچک بکند؟/باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!/واقفی برعمل خویش توبیش از دگران،/می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟

۲۶ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
+مرا لطف تو می باید...