خیلی فکر کردم که وبمو حالا که بستم ، کجا بنویسم؟ اینستاگرام؟ یه وب دیگه؟! یه کانال؟! یه گروه؟!

ولی از خودم پرسیدم : برای چی باید وبمو ببندم؟! به خاطر کی؟!!!!

و به این نتیجه رسیدم که بستن وب ، به هر دلیلی ، نمیتونه کار درستی باشه...

آره ! من منکر این موضوع نمیشم که یه روزایی توی زندگی آدم هست که آدم توشون ناراحته ، یا شرایطی دست میده که قابل کنترل کردن نیستن ... ولی میتونیم با صبر و حوصله ، کمی این سختی رو آسون بکنیم ... حقیقتا من یکی ، یکمی هم شیطنتم این روزا گل کرده و متاسفانه زدم تو پر یکی دو نفر ... البته همه اش شیطنت هم نبود ... بالاخره توی زندگی هرکسی پیش میاد ... توی این تو پر زدنا ، مثل یه بچه ای که از زندگی لجش گرفته باشه و هرکی جلوش باشه رو بزنه ، یکی ناراحت شد و رفت ، یکی وایساد تا من حرفام و غر زدنام تموم بشه و بعدش پرسید : تموم شد؟😂 بعد وایساد ته مونده های غرمو هم سرش خالی کردم و راحت شدم و بعدش شروع کرد به آرامش دهندگی 😊

یکی دیگه هم بی محلی کرد و به گفتن "وا!" اکتفا کرد و ... کلا همینجوری رفتارای متفاوت از آدمای متفاوت و اطرافیانم دیدم 😅

وااااقعا جالب و هیجان انگیز بود ...

چون خودمو تاحالا انقدر مشوش و پریشان ندیده بودم ...

هرچند که بعدش که آروم شدم ، یعنی بعد از چند دقیقه ، شروع به عذرخواهی از همون آدما کردم ... 😊

یه همچین موجود هیجان انگیزی ام من 😅

خلاصه اینکه فهمیدم : حدیثه جان ! متعادل برو جلو ... نه وبتو ببند و نه کانالتو ببند و نه یهو استوریاتو هیدن کن و ...😅

قشنگی زندگی همینه ....💜

یه روز خوبه و یه روز بد و یه روز هم میانه ...

نه توی روزای بد غمگین و ناامید بشیم و نخ توی روزای خوب ، جو زده و از خود بی خود و نه در روزهای میانه ، عادت 😊💚

.

من حدیثه ام ... حدیثه یعنی جدید 😊💜

هیچ وقت برای دوباره شروع کردن ، دیر نیست...😊

یاعلی 💛✋

پ.ن: وبمو باز کردم 😅 البته نه مطالب قبلیشو ... 😊