بسم ربِّ الإمام المنصور

چه قدر سخت است...

با تو بودن و بی تو بودن...

پدرم!

نگاه کن بر چشمهای یتیم مان...

بر این تن رنجور که بسیار مصیبت ها دیده...

پدرم!

اعتلاء لوای دین شما،از تمام دجال ها زهره ترکانده...میترسند از قدرت حیدری تان...

نوشدارو پس از مرگ سهراب...هر روز میخوانم:اللهم ان حال بینی و بینه الموت...به اینجا که می رسم،زبانم را گاز میگریم...

تا شما راهی باقی نمانده...به اندازه ی یک قدمِ من است و بس!باقی اش به طُرفة العینی نزد مایید شما...

ظهر است و اذان میگویند...با خود میگویم،پدر که ظهور کنند،نماز ظهر را به امامت ایشان میخوانیم...تا کی فرادی؟؟پس جماعت با تو چه؟؟جماعتِ بی تو همان فرادی است...

اللهم اجعل محیای محیا محمّد و آل محمّد مماتی و ممات محمّد و آل محمّد را میگویم...راه محمّد و آل محمّد،موت و زندگی محمّد و آل محمّد،شمایید ای نورالله...

ای وجه الله...ای پدر ما...ای شما که ما از اضافی گلِ شما خلق شده ایم...

رمضان آمد...منتظر بیست و سوم هستم...آقای من!23 راهکار گذاشته ام هر روز یک راهکار برای رسیدن به شما...برای قدم برداشتن به سوی شما...

آقای من...می آیی چون قطعا آمدنی هستی...

انّهم یرونه بعیدا و نریه قریبا

اللهم!

وارحم استکانتنا بعده...اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره...وعجل لنا ظهوره...

این بار حکایت واژگونه است شیخ...

اینبار،انتظار از ولی امر ما،صاحب الزمان است...

قدم برداری،به ناگاهی ظهور رخ داده...منشین و هی نگو بیاید خدایا بیاید...

بیاورش...

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن1: رمضان مبارک...ماه ظهور مبارک...

پ.ن2:برای سلامتی امام زمان یک صلوات عنایت کنید

پ.ن:هر وقت بچه بودم و دلم هوای شما  رو میکرد،با شنیدن آهنگی که مخصوص شما میدونستمش با اینکه  هیچ وقت فیلمشو کامل ندیدم،گریه میکردم...به یک هفته نمیکشید که اذن دخول میدادید...الان باز همون کار رو میکنم...همون آهنگ رو میشنوم...پس چی شده؟؟با من قهر کردید؟؟امکان نداره...