مفضل بن عمر گوید:از امام صادق علیه الصلوة و السلام شنیدم که می فرمود:

فریاد نکنید،به خدا سوگند امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت کند و حتما مورد آزمایش واقع شوید تا به غایتی که بگویند:او مرده یا هلاک شده و به کدام وادی سلوک کرده است؟و چشمان مومنان بر او بگرید و واژگون شوید همچنانکه کشتی در امواج دریا واژگون شود،و تنها کسی نجات یابد که خدای تعالی از او میثاق گرفته و در قلبش ایمان نقش کرده و او را به روحی از جانب خود مویّد کرده باشد ،و دوازده پرچم مشتبه برافراشته شود که هیچ یک از دیگری باز شناخته نشود،راوی گوید:من گریستم،آنگاه فرمود:ای اباعبدالله! چرا گریه می کنی؟

گفتم:چگونه نگریم رحالی که شما می گویید:دوازده پرچم مشتبه که هیچ یک از دیگری باز شناخته نشود،پس ما چه کنیم؟

راوی گوید:امام به پرتو آفتاب که به داخل ایوان تابیده بود نگریست و فرمود:ای اباعبدالله!آیا این آفتاب را می بینی؟

گفتم:آری،فرمود:به خدا سوگند امر ما از این آفتاب روشن تر است.[1]

ـــــــــــــــــ

پ.ن:نمیدونم شاید همین الآن هم بتونید پرچم های مشتبه رو ببینید..



[1] کمال الدین/ترجمه پهلوان،ج 2،ص:24